جدول جو
جدول جو

معنی ناخنه برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

ناخنه برداشتن(غَ / غِ دَ)
بریدن ناخنۀ چشم:
یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی.
؟ (از لغت نامۀ اسدی ص 479).
هر چه در چشم عمر ناخنه بود
ناخن قهر تو عیان برداشت.
مجیر بیلقانی
لغت نامه دهخدا
ناخنه برداشتن
بریدن ناخنه چشم: یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی. (فرهنگ اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ کَ دَ)
کتاب و یا مکتوبی را از روی کتاب و مکتوب دیگر نوشتن. (ناظم الاطباء). استنساخ. نسخه کردن. رونویس کردن:
اسیران بدین نسخه دارند کار
کز او نسخه برداشت رومی نگار.
ظهوری (از آنندراج).
رجوع به نسخه شود
لغت نامه دهخدا
پاچن برداشتن نسک برداشتن رو نوشت برداشتن رونوشت برداشتن استنساخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخه برداشتن
تصویر نسخه برداشتن
((~. بَ تَ))
رونوشت برداشتن، استنساخ کردن
فرهنگ فارسی معین