- ناخنه برداشتن(غَ / غِ دَ)
بریدن ناخنۀ چشم:
یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی.
؟ (از لغت نامۀ اسدی ص 479).
هر چه در چشم عمر ناخنه بود
ناخن قهر تو عیان برداشت.
مجیر بیلقانی
یکیت روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناخنه برداشتن لویشه کنی.
؟ (از لغت نامۀ اسدی ص 479).
هر چه در چشم عمر ناخنه بود
ناخن قهر تو عیان برداشت.
مجیر بیلقانی
